شاعر ک شدم بخاطر فصل زیبای تو بود ...
فصلی ک در آن عاشقانه باید گریست ...
ن بخاطر دلتنگ بودن ...
بلکه بخاطر قرارهای عاشقانه ای برای ذوق دیدن در نگاه پرمهرتو ...
ک یادآور همان عشق زیبا و دل انگیز تست ...
میدانی پاییز من پاییز عشق تست ...
با آبرنگ رنگین کمان ک ب وسعت قلب بزرگت نقاشی خانه دل من شد ...
ای کاش میدانستی تو مهمترین اتفاق ...
احساس من بودی ...
من پاییز را محکوم میکنم ب بارش چشمهایم در نبود تو ...
او مسئول آمدنت است ک سالها،روزها،ساعتها،دقیقه ها و ثانیه ها ...
ب انتظار همیشگی تو دودمانم را ب باد برده ...
اما من ب انتظار آن بوسه های بارانی تو غرق خاطراتمان خواهم شد ...
و میدانم دلم گیرت است و این دلگیری نیست ...
تو آبان منی قبل از مهر و بعداز آذر ...
پاییزم را زیبا کن با آمدنت ای یار ...
معجزهی پاییزی ......برچسب : نویسنده : akharinvasiat بازدید : 369