تو که نیستی ...
میتوانم زورکی بخندم ...
زورکی به کوچه بروم ...
و زورکی با آدمها معاشرت کنم ...
میتوانم نقاب بگذارم ...
که آهای مردم ببینید ...
همه چیز عادیست و من شادم ...
تو که نیستی ...
میتوانم زنده باشم ...
اما تو که نیستی ...
یک چیزهایی سرجایش نیست ...
مثلا نمیتوانم شعر بگویم ...
نمیتوانم خودم باشم ...
نمیتوانم دست کسی را بگیرم ...
و مثل آدمهای عادی زندگی کنم ...
تو که نیستی ...
آه از #تو ...
که نیستی..
معجزهی پاییزی ......برچسب : نویسنده : akharinvasiat بازدید : 234